کتاب جنس دوم

اثر سیمون دوبووار از انتشارات توس - مترجم: قاسم صنعوی-ادبیات فرانسه

جنس دوم، جلد اول حقایق و اسطوره ها
سیمون دو بوار 1908 - 1986 میلادی
La deuxiems Sexe Vol1
قسمت اول سرنوشت
قسمت دوم تاریخ
قسمت سوم اسطوره


خرید کتاب جنس دوم
جستجوی کتاب جنس دوم در گودریدز

معرفی کتاب جنس دوم از نگاه کاربران
@جنس دوم@ به نوشته یکی از معدود فیلسوفان زن جهان سیمون دوبووار در دو جلد و کمی بیشتر از هزار صفحه کتابی بسیار عجیب بود که در آن واحد به تمام احساسات درون و بیرون من به عنوان یک خواننده زن دسترسی پیدا کرده و آنچنان منقلبم کرد که تا چندین روز پس از خواندنش هنوز قادر به نوشتن ذهنم نبودم.با این خوانش هم رنج بود و هم لذت, هم آگاهی و هم عذاب دانستن, هم ناچاری و هم قدرت برخاستن. واقعیتی غیر قابل انکار از خلق وجودی ظریف و حساس در عین حال پیچیده و عمیق که در اثر نابرابری قدرت و بی دانشی آدم اولیه به شکلی نامساوی و ناهمگون پایین تر از جنس همزاد خود در نقطه مقابل به صورتی ضعیف تر و بی ارزش تر در آمده است. این نابرابری با رشد دنیا به سوی جلو و آگاهی بیشتر از جهان هستی گرچه سعی در کمرنگ تر شدن و از بین رفتن داشته و دارد اما که اثر اولیه توازن قدرت به شکل ناهماهنگ هنوز اثرات سو در زندگی اکثر زنان دنیا با تفاوت های ساختاری داشته و دارد.

کتاب اول به تشریح فیزیولوژیک زن و واقعیات وجودی او از جمله دشواریهای ماهیانه, دوران بلوغ, دوران حاملگی و تغییرات بدن در خلال این دوران به شکل علمی و روانی پرداخته است. همچنین به تاریخ رفتاری با زن در دوران های اولیه و بعد به اسطوره ای که از زن تعریف و ساخته شده است میپردازد. مطالب کتاب اول گرچه بنیاد اولیه زن را بنا نهاده و او را از ریشه به نمایش در آورده است اما که جزییات بیش از حد و تکراری که به دوران انسان اولیه و تاریخ قرنها پیش نظر دارد و گاه آنچنان خسته کننده بودند که خواندن کتاب را مشکل میکردند. نگاه فمینیستی مادام دوبووار و دیدگاه متعصبانه و به شدت یکجانبه اش در خلال مطالب آنچنان به وضوح به چشم میزد که قادر به تمام کردن صفحات نبوده و از خواندن کتاب به کلی پشیمان شده بودم و فکر میکردم که این یک کتاب یک ستاره ای بیش نیست.

اما که در کمال تعجب وقتی که جلد دوم را شروع کردم آنچنان نظرم تغییر کرد که قادر به زمین گذاشتن کتاب نبودم. جلد دوم با سر فصل هایی به قرار: شکل گیری, موقعیت, توجیه ها و در آخر به سوی رهایی زن را از کودکی تا به آخر با تمام ناتوانی ها و توانایی هایش در مقابل دنیایی نرگونه و به زیبایی یک اثر هنری بی بدیل تبدیل کرده بود. من به عنوان یک خواننده زن و با نگاهی به شدت غیر فمنیست و با باور به تمام تفاوت های میان زن و مرد و قبول دشواریهای زنانه در حیرت دشواری زندگی زن گونه خود به قلم مادام دوبووار بر خود و بختم گریستم.

زن, موجودی که حتی احساساتش در بیشتر مواقع در کنترل خودش نمی باشد و بدتر از آن تربیتش او را به موجودی حساس و ضربه پذیر تبدیل کرده در دنیایی با قدرت مردانه و اوامر مردگونه با قوانینی که مرد ساخته باید سر به اطاعت سپرده و به آزادی که دیگری تعریف کرده قناعت ورزد. گرچه زن امروزی به ظاهر از حق و حقوق بیشتری نسبت به قبل برخوردار است اما این دلیل بر مساوات وجودی بین زن و مرد هنوز نیست. زن هنوز هم در بیشتر نقاط دنیا به دلایل متفاوت و تحت شرایط سخت به بند کشیده شده و زندگی برایش تعریف میشود. در اعتراض به وضعیت خود, سر از پوسته بیرون آورده و به شکل های ناهنجار شروع به قدرت نمایی میکند اما که هنوز زن همان جنس دوم است و کهتر. و این بوده است تعریف از زن در طول دوران و حک شده بر اذهان:

@وضع زن در خلال تغییرهای سطحی همان که بوده مانده است, زن در @حالیت غوطه ور است@, دارای روحیه متناقص است, محتاط و حقیر است, قوه درک حقیقت ندارد وفاقد نیروی ادراک درستی است, عاری از اخلاق است, به طرز تحقیر آمیزی فایده طلب است, دروغگو, صحنه ساز, دارای چشم داشت است....در تمام این گفته ها, حقیقتی وجود دارد. اما رفتاری را که درباره شان افشاگری صورت میگیرد نه هورمون ها به زن القا کرده اند و نه ویژگی های آن ها از پیش در شیارهای مغز او نشانده شده اند: این رفتارها بر اثر وضع زن به طور توخالی نشان داده شده اند@

با بی توجهی به دنیایی که مرد ساخته و پرداخته و تربیت اشتباهی که زن را در وضعیتی نابرابر قرار داده است. مرد به طور ناخودآگاه از رفتارهایش تبرئه و در مسند قدرت قرار گرفته و زن به اجبار در زیر چتر این موجود به ظاهر برتر:

@مرد, تکثیر جمعیت را تبلیغ میکند: ولی این مهارت را دارد که بیش از آن چه مناسبش است فرزند تولید نکند. همسران پاکدامن و وفادار را مورد تجلیل قرار می دهدـ اما زن همسایه را به زناکاری فرا میخواند. آشکارترین نمونه های این فریبکاری, رفتار مرد در قبال فحشا است: تقاضای مرد است که ایجاد عرضه می کند.دخترانی که از راه پیکر خود امرار معاش می کنند به مثابه افراد فاسد و عیاش در نظر گرفته می شوند, ولی مردهایی که از آن ها سو استفاده میکنند خیر.!! مرد در بسیاری موارد بی آن که سیمای برجسته خود را بیالاید, می تواند با همدستی زن مرتکب کارهایی شود که برای زن رسوا کننده است.@

زن امروزی در تلاش است که عقده کهتری خود را نادیده گرفته و با در دست گرفتن شرایط زندگی و استقلال روحی و معنوی از خود انسانی برتر با وضعیتی مشابه و در خور بسازد اما که:

@زنان امروزی سرگرم آنند که اسطوره زنانگی را از اریکه خود به زیرآورند, آنان رفته رفته استقلال خود را به گونه ای واقعی آشکار میکنند, اما به آسانی موفق نمیشوند که شرایط هستی فردی انسانی را به نحو کامل بیازمایند. آنان چون زیر دست زنان و در دل دنیایی زنانه تربیت شده اند, سرنوشت عادیشان ازدواجی است که باز عملا آنان را تابع مرد قرار میدهد, اعتبار مردانه با این زودی ها زایل نخواهد شد: این اعتبار هنوز هم بر پایه های محکم اقتصادی و اجتماعی استوار است.@

به ظاهر نیروهایی بیشتر از قدرت فیزیولوژیک زن و خارج از قوه درک او در شکل دادن زندگی اش نقش دارند. تفاوتهای زنانه و مردانه امروزه به جنگ بین دو نوع تبدیل شده است در جایی که هرکدام از این @گونه@ برای به نمایش گذاشتن برتری خود از هیچ کاری فروگذار نیستند. آرزوی مادام دوبووار برای کنار گذاشتن تفاوت ها و اثبات برادری دو نوع شاید آرزویی طلایی اما که دیگر به زحمت حتی قابل دیدن است. امروزه زن و مرد از هم گریزانند و هیچ کدام از هم راضی نیستند و هیچ کسی سعی در شناخت تفاوت ها و درک اختلافات ندارد. هردو نوع شمشیر خود را از رو بسته و در کمین فرصتی برای از میان برداشتن یکدیگر هستند و این همه ریشه در قدرت نمایی و برتری جویی انسان اولیه و قرنها ظلم و ستم روا داشته بر زنان دارد.

برای پاک کردن اذهانی چون فیثاغورث که گفت: @یک اصل خوب وجود دارد که نظم و روشنایی و مرد را آفریده است و یک اصل بد که بی نظمی و ظلمات و زن را آفریده است@ باید به گفته کی یر کگارد پناه برد که میگوید: @چه بدبختی ئی است زن بودن! اما وقتی انسان زن باشد, بدبختی واقعی این است که خود شخص نداند این امر بدبختی است.@

به یاد جورج اورول و جمله معروفش که: ما هم برابریم و بعضی ها برابرتر!!

مشاهده لینک اصلی
اگر خانم «سیمون دوبوآر» اندیشمند فمینیست اگزیستانسیالیست به همان زیبایی که «جنس دوم» را می نوشت، به همان زیبایی هم زندگی می کرد، این کتاب مهم او خیلی بیشتر و دقیق تر فهمیده می شد و مثمر ثمر. انتشار حواشی و اشتباهات فراوان زندگی او کاری کرد تا موافق و مخالفش، زندگی اش را نتیجه قطعی اندیشه و نوشته هایش بدانند. بلایی که سر خیلی از متفکران دیگر هم آمده
.
من قصد تقدیس این کتاب و دفاع از اشتباهاتش را ندارم. اصلا در دوره پست فمینیسم و موج سوم خیلی از فمینیست‎ها و متفکران غربی هم به خیلی از اندیشه های این کتاب می خندند. نکته اینجاست که این کتاب با همه زمینه ها و تلقی های اشتباهش، یک حرکت جدی فکری و فلسفی بود و باعث شد فراتر از نگاه‎های سطحی سیاسی، احساسی و ژورنالیستی به موضوع زنان فکر شود. این مشق اول بود، اگر درست ادامه پیدا می کرد، سرمشق مشق های بهتر و دقیق تر می شد، اما آیا شد؟ در جهان شاید اتفاقاتی افتاده باشد، اما هنوز هم وقتی صفحات روشنفکرنگاشته ایرانی را می خوانم می بینم تکرار مکررات است و عموما هم نه از منبع اصلی و علمی. هیچ دیکته ای بی غلط نیست، این متن برای یک شروع فلسفی خوب است، به شرطی که خواننده ذهن فلسفی داشته باشد و بتواند درک کند شرایط و زمینه های فکری فرهنگی نویسنده را. این متن، در بهترین حالت، اگر هیچ عیبی هم نداشت، متنی برآمده از فرهنگ غرب و مناسب پژوهش در فهم زن غربی است، اما حتی اگر نه از نتیجه پژوهش، از روش او که می توان درس گرفت. با همین دقت و قوت، و بی تکرار اشتباهات قبلی، زن ایرانی و زن مسلمانش را چه کسی نوشته و یا می نویسد؟ آیا کسی تاکنون با اندیشه فلسفی به چیستی و هستیِ زن مسلمان، زن ایرانی و زن شرقی فکر کرده است ؟
.
دو اشتباه عمده دوبوار و فمینیست های کلاسیک یکی این بود که هیچ درکی از خلقت، فطرت و طبیعت زن نداشتند و به قول خود دوبوآر «زن، زن به دنیا نمی آید، زن می شود» درحالیکه این یکی را نمی شود کاریش کرد، اگر بپذیریم ذهنیت زن بودن را مردان ساخته اند، جسمیتش که دیگر کار مردان نبوده! دیگر اینکه با پافشاری های بیش از حد بر «زن‎بودن»، مفهومِ «انسان بودن» را به حاشیه بردند، درحالیکه هر مرد و هر زنی ابتدا باید انسان باشد و در انتها هم، مشترکات زنان و مردان است که به وجودآورنده حقیقت انسانی، وجود، فردیت و شخصیت او هستند. زن بودن و مردبودن فرع بر اصل مسئله است. این نگاه انسانی چیزی است که به نظرم در همه ادیان تحریف نشده مورد توجه است.
.
بخشی از کتاب
«در مجموع عقیده مردان قرون وسطی نسبت به زنها به راستی خیلی مساعد نیست. درست است که شاعران آداب شناس به ستایش عشق پرداخته اند، درست است که «هنر عشق ورزیدن»های متعددی ... که در آن جوانان را ملزم به آن می دارد که خود را وقف خدمت به بانوان کنند خلق می شود؛ اما دربرابر این ادبیات تاثیرپذیرفته از خنیاگران شاعر، نوشته هایی که قرار می گیرد که تحت تأثیربورژوازی است و در آن ها با بدجنسی به زن ها حمله می شود: انواع شعرها و نمایشنامه های خنده دار، زن ها را به سبب تنبلی، عشوه گری و تجملشان مورد انتقاد قرار می دهد. کلیسا ازدواج را تقدیس کرده ولی طبقه برگزیده مذهبی را از آن بازداشته ... وقتی بین ازدواج و موقعیت کشیشی سازشی وجود ندارد، چرا خداوند زن ها را آفریده است؟ در ازدواج صلح و آرامشی نمی تواند وجود داشته باشد: ازدواج باید کاری شیطانی باشد!...»


مشاهده لینک اصلی
به عنوان یک فمینیست، سالها پیش به من توصیه شده بود که سایمون دبوووورس (1949)، The Second Sex را بخوانم. به عنوان یک فرد معمولی، هر چند، من همیشه احساس کردم کهwasnt زمان مناسب @ برای خواندن آن است.چه کاری می کند که حتی به معنای آن است؟ به عنوان کسی که به عنوان @ ثانویه زندگی @ خودم زندگی می کنند، برای این بهانه ای وجود ندارد. من تنبل بودم، خط پایین. کتاب بزرگ آن، و در حالی که کتاب های بزرگ به طور معمول من را ترسی ندهید، من نگران بودم که نمی توانم به اندازه کافی هوشمند برای سیمون دوبووور باشم. او از آنچه من درک می کند، نویسنده ای بسیار هوشمند و با استعداد اگزیستانسیالیسم است و در اینجا من عملا بینی خود را برداشت می کنم در حالی که تصمیم می گیرم چه نوع غلات که امشب بخورم بخورم. منظورم این نیست که نور کم نور در بسته است، اما من نیز درخشان نیستم. من فقط منظم هستم. اما به محض اینکه 40 ساله می شوم، ذهنم در ذهن من بود که واقعا باید این کتاب را بخوانم. احتمالا هرگز وقت مناسبي وجود ندارد، شايد زمان هم اکنون باشد. ما این را به عنوان یک گروه در اینجا در GR خواندیم و من مشتاقانه میگفتم که من در هر بحثی از آن ناپدید شدم، زیرا زندگی به من راه داد، اما هرچند که من در نهایت متعهد بودم، زیرا در نهایت آماده شد تا سیمون را متعهد کنم. بود. چند سال پیش بتی فریادس کلاسیک \"مسیحی زنانه\" را خوانده بود و آنچه که در مورد آن کتاب شگفت انگیز بود این بود که آن را به آسانی و راحت خواند. من فکر می کنم به همین دلیل تنها Friedan ممکن است بیشتر از مخاطب خود را بیش از بوعویر رسید، اما این به این معنا نیست به طور خودکار به معنی ما باید نادیده گرفتن Beauvoir. کاملا مخالف، واقعا. کتاب بزرگ است، بله. و متراکم است، بله بیووور اصرار دارد که خوانندگانش کمی خود را برای خواندن این کتاب، من فکر می کنم. او در این کتاب بیش از فریدان را پوشش می دهد، گرچه مقایسۀ آن ناعادلانه است زیرا از نوشتن آنها با چیزهای مختلف به دست می آید و از زوایای مختلفی به دست می آید. رویکرد بیووورس، زیست شناسی، فلسفه، مذهب، تاریخ را می شناسد . چندین سنگ وجود دارد که بواور در فرآیند نوشتن این کتاب نوشت. او با علم جنسیت و جنسیت شروع می کند و سپس خواننده را از طریق تمام زندگی یک زن از روزهای جوانش تا بلوغ تا پیری می گذراند. وقتی این کتاب منتشر شد، 41 ساله 41 ساله بود. چقدر طول کشید تا این را بنویسید؟ از آنجا که من 38 ساله بودم، احتمالا آن را در همان سن نوشته بودم (براساس اندازه و میزان تحقیقاتی که انجام دادم)، و این باعث می شود که من احساس ناراحتی بزرگی کنم. اطلاعات امروز ممکن است امروز به خواننده داده شود. همچنین اطلاعات زیادی وجود دارد که به آسانی می توان آن را در زمان های مختلف لعاب داد. بیوویر یک نویسنده فرانسوی بود و کمبودش برای آمریکایی ها در چندین مکان و گاه ظریف (و حتی زمانیکه نه چندان ظریف) بود، مشهود است. اکنون سرگرم کننده است که دوباره به آن نگاه کند، اما نکته این است که او حتی اشتباه نداشت. او ممکن است چیزهایی را به طرز دلخواهشان نوشته باشد، اما او همچنان ناخن را روی سر قرار می دهد. بسیاری از اطلاعات او هنوز هم مربوط به امروز است. بخش خاصی وجود دارد که من به ویژه آن را یادآوری می کنم که در آن او درباره سقط جنین سخن می گوید، موضوعی است که به طور آشکارا در سال 1949 به طور آشکار مورد بحث قرار گرفته است، و او در مورد این موضوع به شیوه ای بسیار حسی می نویسد. بخشی که من به خصوص آن را دوست دارم این است که او اشاره کرد که چگونه بسیاری از مردم می خواهند از سقط جنین جلوگیری کنند و بسیاری از آنها را تشویق می کنند تا فرزند خود را حفظ کنند. و پس از آنکه یک زن بیش از یک سال طول بکشد و این امر را بدست آورد، آن دسته از افرادی که او را تشویق به نگهداری نوزاد کرده اند ناگهان جایی برای یافتن اطمینان از اینکه او و کودک همه پشتیبانی مالي و ديگري که نياز دارند. این هنوز یک موضوع بحث امروز است، چگونه محافظه کاران می خواهند زنان را با وعده های بسیاری در رابطه با بدنشان به @ help @ بسپارند، و پس از آن زمانی که زمان می آید، آنها می گزدند و می گویند: @ من مشکل نداشتم. @ من کاملا فرار کردم اینجا. بیووور بسیار باهوش بود تا بنویسید @ من مشکل نداشتم @ من توصیه می کنم این کتاب را به خوبی، هر کسی که می تواند موفق شود از طریق آن. این ساده ترین کتاب برای خواندن نیست زیرا فقط به نظر می رسد بیش از حد خسته کننده است. خوب، من متاسفم که زندگی زنان برای شما خسته کننده است. بیووورس نقطه ای بود (و باید هنوز هم باشد) که زنان اینجا هستند، ما بخش دیگری از جمعیت هستیم، و ما یک تاریخ و صدای خودمان داریم.

مشاهده لینک اصلی
این واقعیت که ما انسانها بی نهایت اهمیت بیشتری نسبت به همه ی ویژگی هایی است که انسان ها را از یکدیگر جدا می کنند؛ هرگز داده نمی شود که برتری ها را به ارمغان می آورد: â € ~virtueâ € ™، همانطور که اولیای آن را نامیده است، در سطح \"آن\" که به ما بستگی دارد، تعریف شده است.\nزندگی من من را منجر به عشق ورزیدن به تفکر شده است، عشق بسیار وابسته به زمینه واقعیت و دید شخصی من از چنین، عشق است که شده است، و ادامه خواهد داد به رشد از طریق دوز سنگین از کلمات هر دو صحبت و چاپ . من اعتراف می کنم که نسبت به چاپ کردن، منعطف شده و همچنین در بسیاری از موارد، به عنوان یک نتیجه از ویژگی های جسمی و ذهنی؛ گسل طبیعت و پرورش، نه یکی از آن من می توانم بسیار کمک کند. روش من برای مقابله با داشتن عشق برای تفکر، در حالی که از اشتباهات ذاتی گفتاری ذهنی آگاه است، علاقهای مبهم به بحث، بحث در مورد بسیاری از جبهههایی است که به من مربوط هستند. با آن، اجازه دهید شروع کنیم. من دانشجوی کارشناسی ارشد سفید متوسط ​​است که تمام بیست و دو سال زندگی اش در ایالات متحده را صرف کرده است. من این کتاب را برای یک کلاس خواندم. من هیچوقت ادعا نکنم که این کتاب در مورد تمام مسائل زنان صحبت می کند یا مسائل زنان را مهم تر از هر گروه دیگری تحت ستم، از طریق نژاد، جنسیت، امنیت مالی، و غیره. من به سادگی تجربه ی اول با مسائل دیگر را ندارم که، به اعتقاد من، اعتبار می گیرم که به آنها در مورد آنها صحبت کنم. حساب کاربری برای تعصبات ذاتی به نظر شما مناسب است. جنس ها از لحاظ زیست شناختی نسبت به مردان در علاقه به انتشار گونه ها متفاوت هستند، و در نتیجه چرخه ماهیانه اعمال می شود که حاوی مجموعهای از عوارض جانبی دردناک و خونریزی، و همچنین ناراحتی و گاهی خطرناک وضعیت حاملگی و تولد. زنان همچنین زمان بیشتری را برای ایجاد توده عضلانی و سایر جنبه های اعطای وام به جنبش فیزیکی به دلیل پیامدهای بلوغ و توسعه شیمایی ایجاد می کنند. تحمل زایمان بر زندگی فردی که به طور طبیعی در حیوانات توسط دوره چرخه و فصول تنظیم شده است، به طور قطع در خانم تجویز نشده است - جامعه به تنهایی داور است. اسارت زن نسبت به این گونه، بر اساس تعداد تولدهای مورد نیاز جامعه و میزان مراقبت های بهداشتی که برای بارداری و زایمان ارائه می شود، دقیق تر است. بنابراین، در حالی که این درست است که در حیوانات بالاتر حیات فردی است که توسط مرد قدرتمندتر از زن تحریف شده است، در ویژگی های فردی فرد به شرایط اقتصادی و اجتماعی بستگی دارد. ما در حال حاضر با درگیری چشمگیر که هویج دختر نوجوانی در بلوغ: او نمی تواند بدون داشتن زنانه شدن رشد کند و او قبلا می داند که جنس او ​​او را به وجود وحشیانه و ثابت تبدیل می کند، که او در این زمان به شکل یک بیماری ناخوشایند و مبهم حس گناه روبرو است. ابتکار او تنها به عنوان محرومیت شناخته شد؛ اما فقدان آلت تناسلی در حال حاضر تبدیل به خلع سلاح و تجاوز است. بنابراین او به سوی آینده حرکت می کند، زخمی، شرم آور، و مجرم.\nدر ایالات متحده، اصلاحیه نوزدهم در قانون اساسی ایالات متحده در 18 اوت 1920 تصویب شد که اعلام می کند: حق شهروندان ایالات متحده برای رای دادن نباید توسط ایالات متحده و یا هر دولتی در حساب کاربری انکار شود از جنس این اتفاق 144 سال پس از اعلام استقلال ایالات متحده، 137 سال پس از آنکه ایالات متحده به عنوان مستقل به رسمیت شناخته شد، و 132 سال پس از تصویب قانون اساسی، رخ داد. منطق دست مردانه اغلب یک نوع خشونت است، نوعی اشتیاق نوعی استبداد: شوهر، اگر بزرگتر و بهتر از همسرش تحصیل کرده باشد، بر اساس این برتری فرض می کند تا وقتی که او را به اشتراک نمی گذارد، وزن کمتری داشته باشد آنها؛ او خستگی ناپذیر به او ثابت می کند که او درست است. او بخاطر بخشی از خود، مستحکم می شود و از شواهد شوهرش چیزی نمی خواهد. او به سادگی به مفاهیم خود دل بسته است. و بنابراین یک سوء تفاهم عمیق بین آنها وجود دارد. او هیچ تلاشی برای درک احساسات و واکنشهایی که او به اندازه کافی هوشمندانه برای توجیه نیست، هر چند آنها عمیقا ریشه در او دارند؛ او نمی داند چطور حیاتی در پشت منطق پنداتیک که شوهرش او را غرق می کند، درک نمی کند. در 20 ژوئن 2013، بسیاری از سازمان های خبری مقاله هایی درباره گزارش منتشر شده توسط سازمان بهداشت جهانی با عنوان «تخمین های جهانی و منطقه ای خشونت علیه زنان» منتشر کردند: شیوع و تاثیرات بهداشتی خشونت شریک صمیمانه و خشونت جنسی غیر شریک جنسی. نتایج؟ یکی از سه زن با خشونت شریک صمیمانه یا خشونت جنسی مواجه شده است. 40 درصد از زنان در سراسر جهان کشته شدند. و در آن، امید شگفت انگیزی است که انسان اغلب در زن قرار داده است: او امیدوار است که خود را به عنوان یک موجودی با ذاتا داشتن یک هستی تحقق بخشد اما در عین حال احساس آزادی خود را از طریق تسلیم یک فرد آزاد تأیید می کند. هیچ مردی رضایت نمی دهد که زن باشد، اما هر مردی می خواهد زن باشد.

مشاهده لینک اصلی
Reading De Beauvoirâ € ™ â € œfeminist manifestoâ € اجازه داده است به من درخت سلسله شناسی من را تشکیل می دهند، برای سکس دوم کتاب در مورد مادر من و مادر مادر من و مادر مادر بزرگ من و همه اجداد دختر من در بی تردید پیشرفت رگرسیونی که پیش از اطاعت طغیان کرد و سرانجام سرانجام مانند بردگان را به آینده ای غیر قابل تحمل از کمربند پیش رانده کرد. \"بشریت این مرد است و مرد زن را نه خودش، بلکه نسبت به او تعریف می کند؛ او به عنوان یک موجودیت مستقل در نظر گرفته نشده است. (16) خطوط متمرکز در حال خواندن دبوووایر، که در گفتمان اگزیستانسیالیستی درباره پیامدهای درونی و بیرونی زن بودن در جهان طراحی شده توسط ذهن مردانه، خودت را از ذهن پراکنده من جدا کرد. ترکهای درونی من با شواهد غیرقابل انکار همراه بوده است که از زمینه های مختلف تحقیق و تحول با ممانعت از پدرسالاری مانند علمی، جنبه های پزشکی، زیست شناختی و روانکاوی آن تکمیل شده است. و انسان گرایی، فلسفه، اسطوره، ادبیات و ماتریالیسم تاریخی را به عنوان منابع دقیق یادآوری می کند. \"او متولد نشده است، بلکه تبدیل به یک زن می شود.\" (295) آنچه را که من ذکر کردم، دلایل خاص و کمبودهای شخصیت من مانند تمایل مستمر به لطفا، فقدان استحکام وقتی که من نظرات من را بیان می کنم، احساس جابجایی در زندگی حرفه ای من، گناه غیر قابل انکار من نفی تصمیم من در مادران و بسیاری دیگر از جزئیات نتیجه نتیجه قرن ها از بیگانگی از موقعیتی از وابستگی نفوذی و غیرانسانی در رابطه با مردی که جنس آن به طور ذاتی نقش «ضروری» و «مستقل بودن» را به او اختصاص می دهد. زن از سوی دیگر، تحقق پیدا می کند که دلیلش را برای بودن وجدان آزاد شکل مردانه. مرد آینه ای است که زنان به دنبال بازتاب آن هستند. گزارش حساب متقلبانه در رابطه با وضعیت زنان در زمینه جوامع مدرن غرب، دامنه ی دوگانه ی سازمان های اجتماعی و سیاسی در کشورهای توسعه یافته را نشان می دهد که در آنها زنان برابری می کنند خودمختاری اقتصادی و حضور مؤثرتر در نهادهای عمومی تنها در ظاهر، اما نه در اخلاق. صدای زنان نباید نه تنها به طور کلی و فعال باشد بلکه باید مورد سوءاستفاده و اختلال قرار گیرد تا مجددا سلسله مراتب بومی منطقه ای از جامعه را که به طور فرهنگی و به طور سنتی بر سر ظلم نیمی از جمعیت آن ساخته شده است، بازسازی کند. آیا من اهداف، آرزوها و آرزوهای خودم هستم؟ یا اینکه آیا آنها نتیجه محرک زیر پا گذاشتن از طریق نسل های ذهنی زنانه تلقی شده اند؟ خواندن دبوووور مرا در طناب قرار داده است، به من یادآوری موقعیت ممتاز من در مقایسه با سوء استفاده های بی رحمانه و تکراری که به زنان، قربانیان بنیادگرایی دگرسان یا دولت های تمامیت خواه در اکثر کشورهای جهان: موارد تخریب، تجاوز جنسی، بدرفتاری فیزیکی و روانشناختی، رسانه را اشباع کرده، واقعیت های تراژیک که از نظر تئوری دبووواری است که زنانگی نه نه ماهیت و نه سرنوشت، بلکه ساختاری مصنوعی فرهنگی، اجتماعی و تاریخی است الزامات زمان و مکان. رؤیای دبوووور، فمینیسم من را تشدید کرده است، همدردی من را تسریع کرده و چشمان خود را برای تماس مجدد آماده کرده است تا مجددا فریمهای اجتماعی-سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دموکراسی به اصطلاح را که فقط به صورت قانونی و نه به طور واقعی، و برای اجتناب از دکترین پست مدرن از تفاوت فمینیسم که ویژگی های ذاتی و ذاتی خود را به جنس زنانه برای ایجاد یک جبهه جمعی که مدل های جدید همدردی مساویانه را برای زنان در داخل و خارج از حوزه های عمومی و خصوصی تضمین می کند. اعتراض جمعی ناشی از زیرزمینی است که به بسیاری دیگر پیوسته است، یک حرکت ناپایدار خنده دار از کسانی که در حاشیه های جامعه زندگی می کنند: زنان، مهاجران، نژادهای دیگر، دیگران، حاشیه رانده شده، که صدای آنها توسط استبداد بی نظیر برای قرن ها، یک تقاضا را به صورت یکنواخت آغاز می کنند. آیا شما آن را نمی شنوید؟ این یک قهرمان از خشم جمعی است که برای رسیدن به آزادی فردی به دست می آید. \"طراحی فقط تخفیف و پرواز است و هیچ راه دیگری برای زن برای انجام آزادی او وجود ندارد.\" (639)

مشاهده لینک اصلی
به نظر می رسد که به جای اینکه ببیند، به نظر می رسد، به جای اینکه به این موضوع بپردازد: این، به طور خلاصه، تا به امروز، پروژه ی موجودات زنانه بوده است. سرنوشت تاریخی زنان او را ممنوع کرده است تا به خودی خود بپردازد، به عنوان یک واحد و عامل انتفاعی مستقل شناخته شده است. در عوض، آن تنها یک موجود صرفا ابزاری بوده که کاملا با نقشهای اجتماعی وی تعریف شده است. هرگز سازنده معنا نیست، موفقیت او در زندگی به اندازه ای تعریف شده است که بوم مناسب برای دریافت معانی دیگر است. این سند فلسفی، اول از همه، هر چیز دیگری که ممکن است باشد، کشف مستمر از آنچه به معنای شناخت، ایجاد، و در نهایت تبدیل شدن به خود است. De Beauvoir از وضعیت ناراحت کننده ای شروع می شود که در آن او خود را به عنوان به نحوی ناقص و عمیقا برای خود مشکل ساز می کند. از این نقطه شروع، او می تواند از مساله میلیون دلاری فلسفه دوباره بپرسد (و به نفع ما): و یعنی آنچه واقعا برای شناختن خود، خود ما وجود دارد؟ اولین چیزی که باید در مورد این کتاب یادداشت کنید این است که در اصل به عنوان یک رساله سیاسی نبوده است؛ آن را با هدف فریادهای شعارهای خشونت آمیز بیش از یک گوشی بزرگ ساخته نشد. هدف آن درک فلسفی از شرایط بشر است، و نه هدفمندی سیاسی. به این ترتیب، در ذات خود، تقسیمات ایدئولوژیک منظم و منظم را خنثی می کند و ترجیح می دهد به طور مبهم یک نور جستجو را بر روی ابهام غنی این طبیعت عجیب و غریب غم انگیز که ما را به عنوان موجودات جنسی تجربه می کند، و پیامدهای آن برای حس هویت و تجربه ما از معنی کار دبوووورس، نه در اشکال ایدئولوژیک، بلکه در سؤالات تند و واضح که توسط تنش و دوگانگی مطرح می شود که به شرایط انسانی بستگی دارد، و شاید شاید ایدئولوگ در جستوجوی خود برای سیاست کاملا تعریف شده، dogma همیشه و به ضرورت براق است. بالاترین قدرت خود را به عنوان یک متفکر که تلاش می کند در این مین فیلد جنسیت سرمایه گذاری کند، این است که او با دنبال کردن نظم ایدئولوژیک، و بیشتر با تلاش برای دستیابی به یک آگاهی فلسفی که می تواند ابهام قابل ملاحظه ای را درک کند، خود را در آن کمتر هدایت می کند. انگیزه خود را در اینجا نشان می دهد برای برداشتن همه موانع مصنوعی تخصص: دویووور از طریق تحقیقات بیولوژیکی و تاریخی (هورمون ها و پستان، غدد و لوازم آرایشی)، نقد ادبی و اساطیری، با تمام این محدودیت ها با بازتاب فلسفی او نشان می دهد چگونه در تلاش برای دانستن شرایط ما فلسفه می تواند تمام اطلاعات و دیدگاه های انضباطی جزئی (اطلاعات مدرن و بیوگرافی را در مورد ایده آل تر از فلسفه سنتی به عنوان \"علوم علمی\") در اختیار داشته باشد. اکثر مردم فکر می کنند که خود دانش هستند، آنها تمایل دارند این فرآیند را در شرایط صرفا سوبژکتیویسم، به طور خلاصه، از لحاظ نگاه به مواد در دسترس تنها به آگاهی فردی، درک کنند. به شما گفته می شود که خودتان را پیدا کنید، جایی در ظلم و ستم وحشیانه ای که از تحریکات، تأثیرات، خاطرات شخصی، تعهدات اعتقادی و احساسات روده ای برخوردار است. در مقابل، من معتقد هستم که او با بینش مانس در کوه سحر آمیز همدردی می کند: \"انسان نه تنها زندگی شخصی اش را به عنوان فردی بلکه همچنین زندگی آگاهانه یا ناخودآگاه خود، و دوران معاصر خود زندگی می کند.\" چنین کاری کار فراتر از رویکرد ذهنی گرایانه ما به خودآگاهی ما را فراتر از فرهنگ ما می کند تا ما را به خودمان در پوششمان به عنوان شرکت کننده در تحول الگوهای الگوهای بزرگتر روشن کنیم. زندگی ما بوسیله رسوبات متشکل از تصمیمات نسل های گذشته شکل می گیرد ؛ در حوزه محدود شده توسط آن تصمیمات، ما وجود دارد. و برخی از اساسی ترین تصمیماتی که ما می گیریم و به ارث می بریم، تصمیم گیری درمورد معنی و یا نحوه شکل دادن تجربه انسانی است. ابزار معنایی موجود برای شکل دادن به خود، مهمترین واریته ما از گذشته است. بنابراین خودآگاهی به معنای بیش از بینش در تجربه شخصی است. این نیاز به ایجاد یک آگاهی تاریخی از الگوهای ارثی از معانی است که ما برای شکل دادن به هویت فردی خودمان به عنوان آن در این لحظه داده شده در زمان ظهور داریم. بنابراین، برای فهمیدن خود زن، همانطور که از لحاظ تاریخی محدود به توسعه است، او تحلیل فلسفی خود را به ابزار بازنمایی - و محدودیت های آن - می رساند، که او برای ساخت خود ساختاری داشته است. مشکل سازش ناقصانه ای که او شروع می کند از د de Bauvoir به سختی تلاش می کند تا نشان دهد که فقط یک قطعه ای از شیوه ی زندگینامه ذهنی خاص خود نیست، اما به نوعی مشکل ما است، تا آنجا که ما میراث میراث فرهنگی هستیم که ما را نمی پذیرد با ابزار معنایی که ما نیاز داریم تا از طریق شکل دادن به ادعای ما به ادعای خود دست یابیم. این در تلاش برای شکل دادن به این استقلال است که به آرامی تثبیت می شود و ما تبدیل به یک وحدت واقعی واقعی و یا یک فرد کامل می شود. یک موضوع موضوع هدایت ...

مشاهده لینک اصلی
بخشی از این کتاب که بیشترین تاثیر را در ده سال از زمان خواندنش دارد، مطمئنا مقدمه است، جایی که دویوووار می گوید که برای تعریف خودش برای خودش، باید از آن شروع شود: @ من یک زن هستم. پس از آن او آن را شگفت زده کرد که من آن را شگفت زده می کنم زمانی که متوجه شدم این است که چگونه باید شروع کنم. اگر چه من در یک فمینیست پس از آن بزرگ شدم @ شما می توانید تمام آن @ نوع محیط را داشته باشید، آن را چشم باز و ناراحت کننده برای یادگیری که زنان به عنوان @ به عنوان مخالف به طور پیش فرض، صرف نظر از چگونگی من را انتخاب کنید ببینید کتاب خودم. این کتاب به بازتاب های فلسفی، ادبی و بیولوژیکی زنانه تقسیم شده است. در حالی که زیست شناسی لزوما تست علمی زمان را نداشت (یک خطر اجتناب ناپذیر در هنگام ترکیب علم و فلسفه)، دویووور هنوز نقاط جالب را به ارمغان می آورد. به طور مشابه، اگر چه من خواندن و نوشتن را نداشتم و از اینکه بسیاری از نویسندگان آن را در بخش ادبیات می خواندم، این کتاب را تأیید کرده است، این اثر تأثیر مثبت و منفی منتقدان رسانه ای را بر روی من گذاشت، همیشه می پرسید چگونه و چرا زنان در فرهنگ بزرگتر نمایندگی می کنند؟ برای من بخش جدی تر این کتاب بخش فلسفه بود (که ممکن است از یک فیلسوف انتظار داشته باشد). ایده هایی که دویووور در مورد آنچه که به معنای زن بودن است، نه در یک جادوگر «مارس و ونوس»، بلکه در یک سطح اساسی و از طریق لنز جامعه دیده می شود، من را تشویق کرده است که نگاهی به جهان و محل من در آن را به شیوه ای دقیق تر و دقیق تر.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب جنس دوم


 کتاب همسایه بغلی 2
 کتاب فراتر از اشک هایمان
 کتاب هفتاد و پنج برگ
 کتاب گذشته ی یک توهم
 کتاب پایان نفت
 کتاب فاتحان