کتاب افق

اثر پاتریک مودیانو از انتشارات نشر چشمه - مترجم: حسین سلیمانی نژاد-ادبیات فرانسه

در دیفن باکستراسه جلو می‌رفت. رگبار شروع شد. رگباری تابستانی که با راه رفتن او و پناه گرفتنش زیر درخت‌ها کم و کم‌تر می‌شد. مدت‌ها فکر کرده بود مارگاریت مرده است. دلیلی وجود ندارد. نه! حتا در سال تولد هر دو ما وقتی این شهر از بالا شبیه تل آواری بود، یاس‌ها ته باغ‌ها و بین ویرانه‌ها گل می‌دادند.


خرید کتاب افق
جستجوی کتاب افق در گودریدز

معرفی کتاب افق از نگاه کاربران
اولین کتابیه که از مودیانو خوندم و با قلمش آشنایی نداشتم، شروع کتاب چندان جذاب نیست ولی در ادامه درگیر شخصیت ها و قصه ها میشی، مودیانو داستان افق رو از نیمه ی ماجرا شروع به روایت می کنه و به تدریج از این نقطه ی میانی به سمت قبل و بعد ماجرا حرکت می کنه و این سیر زمانی به جذابیت کتاب اضافه می کنه و به قدری این کار با ظرافت انجام میشه که در پایان کتاب به بهترین نحو ممکن این سه نقطه ی زمانی یکی میشن و با خوندن خط آخر با خودت میگی چه پایان دلچسبی.

مشاهده لینک اصلی
@آينده... كلمه اي كه امروز تلفظش براي بوسمان دلخراش و مرموز بود. اما آن زمان ، اصلاً فكرش را نمي كرديم. آن وقت ها بدون آن كه قدر شانسمان را بدانيم ، در يك زمان حال جاودانه به سر مي برديم.@
@از راه رفتم طولاني خسته شده بود . اما براي اولين بار احساس آرامش مي كرد و اطمينان داشت درست به جايي رسيده كه يك روز از همان نقطه، همان ساعت وهمان فصل ، حركت كرده؛ درست مثل دو عقربه ساعت كه راس ساعت دوازده به هم مي رسند.@
پاتريك موديانو به طرز عجيبي اسير گذشته خودش است و در اين دو كتابي كه ازش خوندم اين موضوع كاملاً واضح است.
موضوع دوكتاب خيلي بهم نزديك است. تنهايي و سرخوردگي از خونواده و وجود جنس مخالفي مرموز ...


٢١ شهريور ١٣٩٤

مشاهده لینک اصلی
تصویر باقی مانده است. افق جسم، مات و مبهوت است. سایه عبور و لمس در یک پاریس است که برخی بر روی نقشه، اما تنها در مسیرهای از ذهن، گریزان و زودگذر به عنوان خاطرات در قالب ابر شناور، یا یک رویا شهود وقتی از خواب بیدار شما نمی توانید catturare.La ارسال مودیانو، خاطره انگیز و رویایی، مردد و مالیخولیا، در تلاش برای انتخاب کنید تا به موضوعات، اجازه می دهد ژان Bosmans به بیرون کشیدن حافظه مارگارت لو واسه این، برای دیدار با آهنگ های خود را حتی قبل از اولین جلسه خود را چهل سال پیش صورت گرفت، حتی پس از یکی از آخرین پستال اتفاق افتاده است با وعده یک تماس تلفنی است که هرگز رسیده است، حتی در طول جلسات insieme.à ساخته شده تاریخ unassenza، عدم تاریک unidentitÃ، زمانی که خیلی از بین رفته است و کمی، تقریبا هیچ چیز ، یافت، که در آن سایه معشوق، که شما می خواهید به بازگشت ضخامت و رنگ، با هم همپوشانی دارند کسانی که از سایه ها و شک و تردید های تیره تر هرگز روشن. حرکت همه چیز در یک گرادیان سیاه و سفید سینمایی، یک تبادل مستمر زمانبندی که در آن به flaskback ناگهانی به تناوب در حال حاضر، به دنبال بهبود که فقط گاه به گاه رخ می دهد، افق که پایان می رسد تا همیشه باقی می ماند در غبار کفن و از رطوبت، افق که در آن تنها توجه داشته باشید از رنگ - که در فهرست شیندلر - است که توسط کت قرمز داده Margaret.Si می گوید مودیانو همیشه نوشتن همان کتاب - یک کتاب ساخته شده از تحقیقات حافظه، نوت بوک مشروح توسط بسیاری از واژه ها ، سایه فرار به شب، از آهنگ های به دنبال و افق نشان داد، امواج و اکو از عبور بر روی زمین - و اگر این درست است، اگر این جوهر نوشته های خود است، هر چند این خود ماتریس، من، که در حال حاضر با کلمات خود را خالی از سکنه، من می خواهم به دنبال مراحل خود یکی پس از دیگری، و، همانطور که در یک تصویر ثابت که همیشه همان صحنه را نشان می دهد، به عنوان خوانده tutti. \"Bosmans همیشه برنامه ریزی شده بود به دست آوردن مجدد قدرت در پایین محله های خاص افرادی که او در جوانان با یک جشن آن زمان ملاقات کرده بودند. آنها یک زندگی موازی زندگی می کردند که از زمان به سر می بردند ... مارگارت و دیگران در مخلوقات مخفی این محله ها همانند آنها بودند. برای رسیدن به آنها شما تا به حال در مورد معابر مخفی در حال اجرا را از طریق ساختمان را یاد بگیرند، خیابان که در نگاه اول به نظر می رسید به پایان می رسد مرده و که در mappa. \"A\" شد در لیست وجود ندارد به نظر می رسید به عنوان نگهبان از یک محل dismesso \"

مشاهده لینک اصلی
کسانی هستند که می گویند که نباید کتابی را که از طریق آن خوانده نشده است، ارزیابی یا نظر بدهد. اما من آن را ریسک می کنم. من فقط نیمی را می خوانم و نمی توانم دیگر آن را تحمل کنم، زیرا آن غیر قابل تحمل خسته کننده است! روایتگر قسمت های زندگی خود را از چهل سال پیش یاد می گیرد؛ به ویژه برخورد با یک زن که او را در عشق فرو برد؛ و \"پر کردن\" (به من، کیسه)، توصیف آنچه که او شب قبل از خواب بود. در ویکیپدیای انگلیسی ساده © روز می گوید پاتریک مودیانو برنده PRA © میلیون نوبل ادبیات 2014 هنرpela از حافظه است که با او بیشتر سرنوشت بشر inatingÃveis برانگیخته است و زندگی دنیا از £ £ آلمان ocupaçà کشف کردند. @. اگرچه به نظر می رسد که من کتاب اشتباه را برای دیدار با نویسنده انتخاب کردم، من خودم را از اینجا می فرستم ...

مشاهده لینک اصلی
هفته گذشته من در دوچرخه سوار شدم. وقتی که من در مقابل درب خانه می آیم، من از این دختر، حتی دوچرخه اش عبور می کنم. من به او نگاه می کنم و او این جانشینی را بازی می کند: چشم های کم - او به من نگاه می کند - چشم های کم - او به من نگاه می کند. خوب، هنگامی که او به من نگاه می کند، دومین بار من کمی کج می شوم، بیشتر چون چشم های زیبا دارد. آن dire.Rimango بسیار وجود دارد، یک ™ POA € است ژولیده و او در حال حاضر 10 متر در جهت مخالف و به دنبال آن در حال حاضر یک scelta.Però خوب دائما در مورد آن فکر به نظر می رسد نه آنقدر که در شب من به UNA صحبت دوستان، اغراق آمیز پیام های صریح چشم او. سه روز بعد من در خانه را ترک. وقت آن است که دو مرحله به سمت چپ بروید و جاده ای را که پیش از من قرار دارد تمرکز کنید، او دوچرخه سفید خود را می گیرد. چشم برای شاید نیم ثانیه عبور، پس من به نوبه خود در اطراف به آن رعایت تا زمانی که از بین می رود تبدیل € ™ ثانیه گوشه در پایین via.Vivo در آن وجود دارد به مدت 2 سال. من هرگز تو را دیده ام سپس من دو بار در 3 روز می بینم. شما هیچ نظری ندارید که من هستم و حتی تصور نمی کنید که هر زمان و هر وقت من به چشمان شما فکر می کنم. پایان داستان (در حال حاضر). بعضی روز بعد من این کتاب را شروع میکنم. در صفحه 11 نوشته شده است: \"بوسنز فکر کرد که سرنوشت گاهی اوقات اصرار دارد. ملاقات دو، سه برابر همان شخص. و اگر حرفش را نزنید، بدتر برای شما \"و هیچی. من فکر کردم که سرانجام همه چیز برگشت. و آن پاتریک آن را قبلا میدانست. حالا، باید درباره این کتاب چیزی بگویم. در حالی که داستان معمولی Modiano است. او و او، به طور نامحدود و آینده نامعلوم رفته اند. کسی که آنها را انتخاب می کند، یادداشت های قدیمی در Moleskine. چه کسی فرار می کند و چه کسی باقی می ماند اگر شما چیزی در مورد آن را خواندید، متوجه شدید منظور من چیست، به طور متوسط، هیچ دامنه ای خاص [68/100]

مشاهده لینک اصلی
نوشتن مدیانو یک شکل سبک است (همراه با ظرافت روایت و رمز و راز پنهانی). فرانسوی او شبیه، شیرین، موسیقی و زمان است. همچنین ایتالیایی که در آن گاهی اوقات ترجمه می شود، نمی توان گفت. متاسفانه. در اینجا نویسنده دارای تعدادی مترجم است. همه کارها را انجام نداده است. ساختن ظرافت نامحدود روایت خود را بدون توجه با تمرکز (از حافظه دبیرستان)؛ اعطای آن، یعنی استفاده بی عیب و نقص از زمان ناکافی، چیزهای زیادی را برای مترجم تسهیل می کند اما برنامه های روایت را اشتباه می گیرد. این باعث می شود آنها همگن باشند تا خواننده را در یک حافظه پیوسته، کار جداسازی قرار دهند. سختی که باعث ناراحتی می شود. اگر اضافه شود، در ایتالیایی، بر خلاف فرانسوی، موضوع نیز ممکن است درک شود، سردرگمی دردناک افزایش می یابد. صدمه می زند در حال حاضر، به دلیل ©، به ویژه، این رمان کوتاه توسط مودیانو در سراسر بازی، تقریبا به طور انحصاری، از فلش بک، داستان سرایی صمیمی و همپوشانی بین معاصریت (با تجربه و توصیف در آن زمان) و من به یاد داشته باشید همان مکان، و شخصیت ها، سال ها قبل از. پرش مستمر زمان به یک جریان واحد آگاهی. تلاش برای وضوح فرانسوی مدیاگو بی اطلاع است. این شما را ناراحت نمی کند. این سحابی خاطرات و پوشش ها را روشن می کند. اد بالا نقاش است (چهار ستاره). لیتوانیایی این ترجمه ناکافی است. گاهی تحریک کننده (یک ستاره).

مشاهده لینک اصلی
مدیانو یکی از نویسندگان معاصر فرانسه من است که برای یک دلیل کاملا ساده است: پروسس او حتی برای خواننده متوسطه فرانسوی مانند من نیز بسیار آسان است. با این حال، فراتر از این، وسوسه انگیز است که گذشته، چه شخصی و چه از لحاظ ملی، همچنان از حال حاضر و چشم انداز یک شهر که من دوست دارم پافشاری می کنم. در واقع، این رمان در مورد قطعات حافظه و نحوه شخصیت مرکزی، بسمن، تلاش می کند تا دهه های بعد معنی آن را بازسازی کند. به نظر می رسد شخصیت های شیطانی، سایه ای، در اطراف لبه های خاطرات مودیان به سر می برند. . . و همراه با این، احساس بیگانگی، از دست دادن و گناه است. و حتی اگر زندگی خودم که تقریبا دقیقا همان سالهای مودیانا است، به نظر می رسد که خیلی متفاوت از خودم است، تقریبا احساس می کنم زمانی که به عنوان خوانده شده زیر، او یک برادر معنوی است:Il faisait souvent le mêmê rêve: به دلیل این که قاچاقچیان قاچاق می شوند، این قاچاقچیان، قاچاق مواد مخدر را از بین می برند، این قاعده مستثنی نیست، این قاعده مستلزم شناسایی، قاچاق و تخریب است، قاچاقچیان و قاچاقچیان. به این ترتیب، تهدیدی جدی برای شما ایجاد می شود که در آن شما مجبور به انجام این کار هستید، زیرا این کار را برای شما انجام می دهیم. »(pp. 77-78). من میفهمم . . . و یک رویا مجدد دارند.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب افق


 کتاب تروترو عکس می گیره سرش رو برعکس می گیره
 کتاب تروتروی با نمک تولدت مبارک
 کتاب تروترو کوچولو می خواد بره به اردو
 کتاب تروترو با گل ها هدیه می دن به نانا
 کتاب تروترو گل درست کن برای نانا پست کن
 کتاب تروترو می خنده نانا شده پرنده